عکس بازیگران

جدیدترین عکس بازیگران ایرانی و خارجی

عکس بازیگران

جدیدترین عکس بازیگران ایرانی و خارجی

عکس بازیگران, عکس بازیگران زن, عکس بازیگران زن, عکس بازیگران خارجی, بیوگرافی هنرمندان, عکس هنرمندان

  • ۰
  • ۰

سریال پاتریکس

خلاصه کوتاه داستان سریال پاتریکس

پسر شجاع و جسور پاتریکس ( کیوانچ تاتلیتوغ ) سریال که جوانی خوشتیپ و جذاب است از شهر خود به یک شهر کوچک حرکت میکند
در این شهر کوچک خانواده ای زندگی میکنند که ملک و زمین های زیادی دارند و بسیار ثروتمند هستند که این خانواده دختری بسیار زیبا به نام سوهان یا اکسیس (طوبی بیوک اوستون) دارد که زیبایی آن زبانزد بود.

تو ملاقات اول پاتریکس و اکسیسعشقی پرشور بین شان شروع می شود فقط بین این دو موضوع های بسیار زیادی وجود دارد که دو طرف از آنها بی خبرند.
خانواده پاتریکس و خانواده اکسیس در زمان های بسیار قدیم همدیگر را می شناختند و بین این دو خانواده یک جنگ و دعوای بسیار بزرگی رخ داده بود که دو عضو جوان این دو خانواده از این موضوع بی خبر هستند.
این حساب بسته نشده قدیمی بین دو خانواده بر روی عشق دو عضو جوان این خانواده ها سایه انداخت و حوادث گذشته بین دو خانواده عشق این دو را به حالت ناممکن در آورده است.
با گذشت زمان علت و راز آمدن پاتریکس به این شهر کوچک بر ملا خواهد شد


داستان قسمت 7 سریال پاتریکس

 

اکسیس تو اتاقش داره لباس میپوشه که شیرین براش یه سوییچ میاره و میگه چرا باماشین خودت نمیری؟اونم میگه به کمال نمیگیا بذار همه فکر کنن رفتم روستا. که شیرین میگه اها میخوای پاتریکسو تعقیب کنی.اگسیس میگه هیش.و میاد از پشت پنجره نگاشون میکنه.
تحسین به پاتریگس میگه واقعا این پولو با سرمایه گذاری بدست اوردی؟پاتریکس هم میگه اره.بور سو دنبال میکنم از بازار هم خبر دارم.اکسیس میاد بیرون.تحسبن میگه برو و بیا بعد در مورد جزیاتش حرف میزنیم و میره.تحسین به کورهان میگه باید خیلی چیزا ازش یاد بگیری که کورهان هم غر میزنه.بعد از ریحان میپرسه جاهده کجاست؟اونم میگه پای تلفن بعد کورهان میگه اخر بچم دست به تلفن دنیا میاد(😂😂😂😂)تحسین هم میگه وراجی نکن کچل راه بیفت(😂😂😂😂😂😂) و میرن با همدیگه.شیرین به اکسیس میگه رفتن زود برو اونم میره.صالح میاد به شیرین میگه چی شده اونم میگه لابد میخواسته از بولنت فرار کنه با ماشین من رفت روستا.
اکسیس دنبال پاتریکس میره و رفعت با دوربین میبینتش و به پاتریکس میگه نقشمون گرفت.داره میاد.
اکسیس هم تو ماشین خوشحاله که پاتریکس نفهمیده و داره تعقیبش میکنه.پاتریکس هم تو ایینه هی نگاش میکنه بعد میگه حالا چیزی که میخوادوبهش بده.
کورهان زنگ میزنه جاهده و میگه چرا یه ساعته تلفنت اشغاله اونم میگه دنبال مرکز یوگا برای حاملگی بودم که کورهان میگه ولی داری حاملگی و تنهایی تجربه میکنی من هیچ کاری نمیکنم که جاهده میگه بذار بچه دنیا بیاد اونوقت اگه دخالت نکنی بهت میگم و قط میکنن.بعد هولیا تصویری به جاهده میزنگه که جاهده میگه برو یه جایی استراحت کن که هولیا میگه خودت میگی هر روز اینقدر پیاده روی کن تعادل نداریا که جاهده میگه تو دوران حاملگی ادم اینجوری میشه و میخنده.
پاتریکس میاد تو قبرستون و اکسیس هم دنبالش میاد بعد فلش بک میخوره که پاتریکس میگه سریع برام یه قبر خالی ردیف کن بعد فیلم به حال برمیگرده پاتریکس وایمیسته پیاده میشه.بعد دوباره فلش بک میخوره میگه مثلا آرامگاه خانوادگیمونه بعد دوباره فیلم به حال برمیگرده پاتریکس میره سر قبرو اکسیس هم پیاده میشه و ازش عکس میگیره.و میره بعد پاتریکس هم روز خاک کردن باباشو یادش میاد و میره از جلوی ارامگاه خانوادگیشون که کاراحسن اوغلو هستش رد میشه و دستشو میذاره رو قلبش و سوار ماشینش میشه و میره اکسیس هم دنبالش میره.

نجلا اومده مزرعه که پانسمان پاتریکسو عوض کنه که شیرین میگه رفت و اونم حالش گرفته میشه شیرین با خنده میگه حالا بعدا با دخترای روستا بیاید نوبتی پنسمانشو عوض کنید و به نجلا میگه بیا بریم بهت چایی بدم که اکسیس براش زنگ میزنه و اونم به نجلا میگه برو داخل منم الان میام اکسیس میگه رفت سر خاک پدرش اسمش حسن بوده که شیریم میگه الهیی پس برای همین از امریکا برگشته.تورو که ندید؟الان چیکار میکنی.اکسیس هم میگه نه دارم تعقیبش میکنم.دوباره پاتریکسو نشون میده فلش بک میخوره که ماتریکس به رفعت میگه باید خانوادم با اصالت باشن.رفعت هم میگه با چن تا تابلو حل میشه دوباره فیلم به حال ب میگرده.که اکسیس تابلو رو میبینه و میگه یه جنگل به اسم خانوادش هست که شیرین میگه یادگاریه خانوادشه؟پاتریگس میره پیاده میشه و قدم میزنه اکسیس هم نگاش میکنه.
پاتریکس میره دیدن بانو که دوباره اکسیس داره نگاشون میکنه که پاتریکس هم نگاش میکنه بانو میگه میخوای فورا برگردی کورلوداغ که پاتریکس میگه نه که بانو میگه خوبه پس فردا صبح صبحونه رو با هم میخوریم که پاتریکس هم میگه چرا که نه؟
پاتریکس سوار ماشینش میشه و میگه برای امروز همینقدر کافیه اکسیس و میره و اکسیس هم دنبالش میره بعد یه طوری رانندگی میکنه که اکسیس گمش کنه و اکسیس هم گمش میکنه و وایمیسته بعد یادش میاد توی بانک که رفعت گفته بود قرار بود از شعبه بلک پاتریگس علمداراغلو برام پول واریز کنه.اکسیس زنگ میزنه به رییس بانک و میگه ادرس یکی از مشتریهاتون رو میخواستم میخوام سورپرایزش کنم قبلا داشتم ادرسشو ولی گم کردم اونم میگه کی که اکسیس میگه پاتریگس علودار اغلو رییس هم میگه این اطلاعاتو به هیچکس نمیدیم ولی به شما میدیم و ادرسو بهش میده و اکسیس هم میره.
تحسین میاد توی مغازه مهربان که مهربان میگه وای یه بوی گندی میاد و برمیگرده میگه بوی گند گناهای توهه .که تحسین میگه تو لایق خودمی اونم میگه خیلی بد تحقیرم کردی که تحسین میگه پیام اون کاغدذا چی بود؟که مهربان میگه حالا که صبح زود اومدی معلومه که خوب پیامو گرفتی.تحسین میگه سربهسر عدالت خانوم نذار که اون زبون تورو نمیفهمه و میترسه که مهربان هم میخنده و میگه کاراتو رو میکنم که تحسین میگه باشه و میره که مهربان بهش میگه یه روز تورو تو کوچه های این شهر دست بند به دست میبینم. که تحسین هم میخنده و میره که مهربان میگه تا اون روزو نبینم نمیمیرم تحسین که اونم میگه پس میگم رو قبرت بنویسن ندیده مرد و میره مهربان هم زورش گرفته

عدالت هم از داروخونه میاد بیرونو نگاشون میکنه و تحسین براش چشمک میزنه.
کورهان میاد خونه و میگه جاهده کجاست خدمت‌کار هم میگه تو حمومه و اونم میره تو اتاق و میگه بابا اومد. جاهده داره با هولیا تصویری میچته و میگه بزرگ شده؟نشون بده ببینم.وایی واقعا بزرگ شده عزیز دلم و کورهان هم میره تو حموم وبا عصبانیت میگه عزیز دلت کیه و گوشی جاهده از دستش میفته و کورهان بر میداره جاهده از تو وان بلند میشه که پاش لیز میخوره و میفته زمین و بیهوش میشه کورهان هم شوکه شده و میگه انبولانس خبر کنین و همه تو خونه شوکه شدن.
اکسیس میاد به همون آدرس.
امبولانس اومده جاهده رو ببره و کورهان میگه بارداره تحسین میاد میگه چخبره کورهان میگه خورده زمین جاهده میگه خوبم ولم کنین بعد کورهان سوار میشه جاهدخ بش میگه گمشو پیاده شو  تقصیر توهه گمشو و تحسین میگه چه غلطی کردی و سوار ماشین میشن و دنبال انبولانس میرن.تو انبولانس جاهده همش میگه خوبم و ولم کنین و گوشیمو بهم بدین.
اکسیس میاد خونه رو پیدا میکنه و ماشین پاتریکس اونجاس و میاد رو زنگ ایفون میخونه نوشته علمداراغلو بعد موقعی و یادش میاد که پاتریگس گفته بود من تو استانبول خونه ندارم و میخنده و میره داخل.
جاهده میاد بیمارستان و همش میگه بگید دکتر ندیم بیاد و عدالت و مهربان هم از صدای آنبولانس میان بیرون.
اکسیس میاد در خونه و دودله که زنگ بزنه ولی زنگو میزنه پاتریکس درو باز میکنه و از دیدن اکسیس شوکه میشه اکسیس هم با طعنه میگه که تو استانبول خونخ نداری.عجب!!بعد یه دفعه یه بچه میگه بابا که تو بغل بانو هستش و میاد(😲😲😲😲😮) و اکسیس شوکه میشه بانو هم میخنده و میگه بیا تو اونم میگه نه من میخوام برم که پاتریکس میگه اومده دروغم و به روم بیاره و بره که یه دفعه بچه میگه پس بابام کجاست(اوفیششش😥😥😥)که پاتریکس میگه فکر کردی بچه منه؟که اکسیس میخواد بره و پاتریکس نمیذاره بانو به اکسیس میگه تازه از شوهرم جدا شدم خونه پاتریگسو هم اشغال کشیدیم و میره پاتریکس به اکسیس میگه خجالت کشیدی؟بیا تو.اکسیس به پاتریکس میگه واقعا رو مخمی.یه چیزی رو داری مخفی میکنی که پاتریکس میگه تو تعقیبم کردی و اسممو رو در دیدی اومدی داخل.وقتی عمر بهم گفت بابا اینطوری نگام میکردی😐😐😐(😂😂😂😂)بعد صدای یه زنه میاد و به اکسیس میگه بیا با مامانم اشنا شو تصویری زنگ زده و پاتریکس میگه مامانم فیگن علمداراغلو.
تو بیمارستان جاهده رو میبرن تو اتاق و میگه همه برن بیرون و دکتر بیرونشون میکنه.تحسین به کورهان میگه باز چه غلطی کردی؟مهربان میگه خدا بد نده که تحسین میگه تو نفرینم کردی زنیکه

نحس؟که اونم میگه به خودت بیا تحسین میگه اگه نوم طوریش بشه ویلاتو به آتیش میکشم مهربان هم میره.تحسین به مردمی که وایسادن میگه گم شین برین و میرن.جاهده به دکتر میگه بهم کمک کن همه رو بیرون کن اونا هم میرن.پرستار میاد بیرون کورهان میگه خونریزی داره اونم چیزی نمیگه و میره که تحسین یکی میزنه تو سر کورهان و میگه توله سگگ(😂😂😂😂)دوباره هی میزنتش و میگه بیشعور اگه جاهده چیزیش بشه نابودت میکنم عدالتم میاد و تحسین رو ساکت میکنه.
جاهده به دکتر میگه اگه کمکم کنی ثروتمند میشی که دکتر میگه باشه تکیه بده میخواد معاینش کنه که جاهده میگه صبر کن باردار نیستم.
پاتریکس داره با عمر بازی میکنه.بانو میگه فیگن خانوم اینا خارج زندگی میکنن باباشم برای یه کاری اومد استانبول که سکته کردو مرد.فیگن خانوم هم مریض شد.پاتریکس عمرو میاره میگه میخواد بهتون شب بخیر بگه که عمر میگه شب بخیر اسیس(اکسیس)که همشون میخندن و بانو میبردش.که عمر میگه برای شام میمونی اونم میگه میخوام با اکسیس برم بیرون برای شام که اکسیس میگه نه من نمیتونم که پاتریکس میگه اعتراض نداریم.بانو میره تو اتاق پاتریکس هم دنبالش میره که بانو میگه بیا خونتم پیدا کرد.این دختر به اندازه ی باباش خطرناکه که پاتریکس میگه اینو خوب میدونم.اکسیس زنگ میزنه به شیرین و میگه دوساعته دارم زنگ میزنم چرا جواب نمیدی اونم میگه سایلنت بود اکسیس میگه برای شام میخوام با پاتریکس برم  بیرون خواستم بهت خبر بدم که یدفعه کورهان و تحسین دوباره دعواشون میشه و اکسیس میگه چخبره که شیرین میگه هیچی بچه ها دارن توی استبل با هم دعوا میکنن.اکسیس داره به عکس بانو و پاتریکس نگاه میکنه که پاتریکس میگه بیا بریم بعد پاتریکس میگه به خونه خبر دادی اونم میگه اره پاتریکس میگه گفتی با منی؟اکسیس هم میگه نه.
تحسین داد میزنه میگه دکتر چرا چیزی نمیگی؟
دکتر میگه همسرت از رحم تجاره ای خبر داره؟اونم  میگه نه فکر میکنه لقاح مصنوعیه و گریه میکنه و میگه تو یه کلینیک تو استانبول تخمک هامو برداشتن کورهان فکر میکنه منتقل کردن به من کلی در واقع رحم اجاره ایه .تحسین کورلوداغ میخواست به خاطر اینکه بچه ندار نمیشیم جدامون کنه و میگه ما خیلی همدیگه رو دوس داریم.دوباره تحسین داد میزنه عدالت ارومش میکنه دکتر میگه

چطور میخوای همچین دروغی و نه ماه پنهون کنی؟مگه همچین چیزی میشه.جاهده میگه اگه بفهمه بچه رو سقط میکنه نمیدونی چه ادم ظالمه ما رو هم جدا میکنه.که دکتر میگه نمیتونم قاطی ماجرا بشم.جاهده میگه لطفا کمکم کن اونم میگه نمیتونم دروغ بگم.جاهده میگه هر چی بخوای بت میدم کاری میکنم تو پول غرق بشی که دکتر میگه من حقیقتو میگم.که جاهده میگه من قمارو به اندازه تو دوست ندارم برعکس همیشه محکم کاری میکنم.بعد اشکاشو پاک میکنه و میگه اولین کاری که قبل از اینکه این کارو بکنم تحقیق کردن در مورد تو بود من اوردمت اینجا با اینکه میدونستی دکتر مزخرفی هستی.میدونم به خاطر قمار بدهکاری که اونم میگه بازم نمیتونم دروغ بگم.جاهده میگه من همه چیو به جون خریدم تو رو میکشم. که دکتر میگه دارم میبینم تو چه وضعیتی هستیو و میره بیرون که تحسین مبگه چخبره دکی؟خبر بد نده به من.اونم میگه خیر بچه سالمه تحسین خوشحال میشه که دکتر میگه احتمال سقط هم وجود نداره که کورهان هم خوشحال میشه.تحسین میگه هر جی میخوای بگو.که دکتر میگه به خاطر سرشون که ضربه خورده امروز باید اینجا باشه کورهان میگه جاهده دوست دارم اونم روشو برمیگردونه.
تحسین و عدالت و شیرین میان داخل عدالت میگه خدا بد نده خیلی ترسیدیم.ولی کابوس تموم شد جاهده هم میگه منم خیلی ترسیدم.که تحسین میبوسدش و میگه نترس گریه نکن خدا هم تورو هم نومو بهم بخشید که دکتر بر میگرده و به جاهده نگاه میکنه تحسین میگه شوهرت کجاست؟ اون نعره خر کجاست؟(😂😂😂😂)که شیرین میگه رفت بیرون تحسین میگه بگید بیاد پیش زنش.کورهان گریه میکنه و میره سوار ماشینش میشه و میره.

 

داستان قسمت 8 سریال پاتریکس

پاتریکس و اکسیس توماشینن بارون هم شدید میباره پاتریگس میگه پس منو تعقیب کردی.بعد میگه این ماشین مال کیه اکسیس هم میگه مال شیرینه بعد پاتریکس میگه بارون شدیده امشب نمیذارم بری اکسیس هم میگه تو خونه نیشان تاشی میمونم.
مزرعه کورلوداغ
کورهان خیلی غمزده میاد خونه و میره تو اتاقشون ریحان بهش میگه گوشی جاهده خیلی زنگ خورد و تلفنو میده به کورهان اونم میگه اینکه گوشی جاهده نیست ریحان میگه تو حموم رو زمین افتاده بود که کورهان اون لحظه رو یادش میاد میگه میتونی بری اونم میره بعد کورهان یه رمز میزنه باز نمیکنه بعد با گوشی خودش یه زنگ میزنه به گوشی جاهده و پیداش میکنه رمزو میزنه باز میشه قفلش که کورهان هم تعجب میکنه.
پاتریکس و اکسیس تو رستورانن که اکسیس میگه معلومه با بانو خیلی صمیمی هستید کل خانوادتو میشناسه پاتریکس میگه اره باباهامون همکلاس بودن بعد اکسیس میگه بعد از اینکه طلاق گرفت رفتید با هم؟که اونم میگه نه ما باهم نیستیم الان خیلی وقت پیش با هم بودیم ولی هر کدوممون که رفتیم خارج از هم دورشدیم بعد به اکسیس میگه تو از خودت بگو که اکسیس میگه من چیزی ندارم که بخوام اینطور تعریف کنم که پاتریکس میگه دختر تحسین کورلوداغی که اونم میگه بعضی از مردم که باهام سرد برخورد میکنن اینطور مثل تو جسور نیستن که حرفشونو بزنن با نگاه بهم میفهمونن که پاتریکس میگه خب مامانت چی؟که اکسیس میگه ووقعا من دختر تحسین کورلوداغم مامانم هیچوقت تو هیچ کاری دخالت نمیکرد سرش تو کار خودش بود.زیاد حرف نمیزد.بعد میگه من و کورهان تو مدرسه شبانه روزی بودیم مامانم اینطور خواست.بعد میگه کورهان مامانی بود من بابایی.که یه دفعه تحسین زنگ میزنه به اکسیس میگه کجایی اونم میگه استانبولم تحسین میگه خوبه امشب نیا حال جاهده هم خوبه که اکسیس میگه مگه جاهده چش شده؟که شیرین به تحسین میگه نمیدونست تحسین هم عصبی میشه.
عدالت زنگ میزنه خونه میگه وسایلای جاهده رو بیارن که جاهده میگه گوشیم چی که اونم میگه کورهان گوشیاتم میاره که جاهده هم یکمی میترسه.
کورهان یه نفرو اورده قفل گوشیو باز میکنه که اونم میگه اگه یه بار خاموش و روشنش کنی دوباره به حالت اولش برمیگرده و میره کورهان میره توشماره میبینه فقط یه شماره هست میگه یعنی ای کیه که همش بهش زنگ زده بعد زنگ میزنه هولیا بر میداره میگه کجایی تو از نگرانی مردم که کورهان میگه الو هولیا شوکه میشه کورهان میگه ببخشید جاهده نتونست بهتون زنگ بزنه گفت من بزنم بعد هولیا یادش میاد که جاهده یه گوشی بهش داده و میگه اگه به غیر من کسی بهت زنگ زد بگی عایشه هستم اونم همینو میگه،بعد میگه پرستار بچه هستش

و اینا کورهان هم گول میخوره و خداحافظی میکنن.
اکسیس تصویری به جاهده زنگ زده و حالش میپرسه اونم میگه خوبم نگران نباش تحسین میگه امشب نیایا بعد میگه کی پیشت میمونه که جاهده میگه همه هستن نگران نباش بعد گوشی رو میده به عدالت تحسین میگه منم میخوام صدای قلب نومو بشنوم بعد برم که جاهده شوکه میشه بعد تلفونو قطع میکنن.اکسیس بر میگرده پیش پاتریکس اونم میگه اگه بخوای میتونم ببرمت کورلوداغ اکسیس میگه نمیشه امشب شب ماجراجویی نیست که پاتریکس میگه من با تو پایه هر ماجراجویی هستم بعدم کت اکسیسو کمکش میکنه تا بپوشه و بعد میرن.
ککرهان وسایلو میده به کمال و یه دسته گل هم بهش میده.
تحسین میخواد بره به جاهده میگه زود زود میام.که کمال وسایلو میاره که تحسین میگه خودش کجاس که جاهده میگه فردا صبح میاد که تحسین میگه همین دورو برم میخوام صدای قلب نومو گوش بدم و همه میرن بیرون شیرین میمونه میبینه که جاهده یه گوشیشو قایم کرد جاهده میخواد زنگ بزنه  که به شیرین میگه چن لحظه میری بیرون اونم میره و جاهده به هولیا زنگ میزنه.
شیرین میاد بیرون به کمال میگه تو خونه به خاطر با تلفن حرف زدن دعواشون شد الانم داره با تلفن حرف میزنه که کمال میگه تو که اینجوری میگی منم شک میکنم.ولش کن.
جاهده به هولیا میگه ادرسو برات میفرستم زود بیا اونم میگه چقد به دکتر اعتماد داری جاهده میگه ظاهرا رامش کردم و میگه بهش گفتم از رحم اجاره ای استفاده کردم که هولیا میگه خوبه بعد جاهده بش میگه با تاکسی بیا و قطع میکنه.
اکسیسو پاتریکس میان خونه که خیس شدن اکسیس بهش میگه تو برو تا برم حوله بیارم و میره پاتریکس میگه تازه فهمیدم بابات میگه چرا اینجا زندگی میکنم اینجا جای هیچی نیست و اکسیس میگه مثل اونجا خیلی جا نداریم و حوله رو بش میده و میره قهوه درست کنه پاتریگس هم موزیک میذاره اکسیس قهوه رو میاره میگه بذار از نوشیدنی که درست کردم بیارم بخوری پاتریکس میگه اول شیرینی خرمایی بعدم این رسما داری اعلام میکنی که عاشقم شدی اکسیس هم میگه ها ها ها.(😂😋😂)بعد میگه مامانم همیشه بطری هارو جمع میکرد و با گل تزیینشون میکرد منم علاقه مند شدم و کارگاه زدم پاتریکس میگه شیشه های ادکلن هم خودت درست میکنی اونم میگه اره و نوشیدنیشونو میخورن.پاتریگس میگه روزو شب همش یک طرف چشیدن طعم شربت عشقت یه طرفه دیگه که اکسیس میخونده و میگه شاعر شدی اونم میگه جلوی تو شاعریم گل کرد اکسیس میگه کاش همیشه همینطور با نزاکت باشی پاتریکس میگه اونوقت عاشقم میشدی اونم میگه شاید تحمل میکردم که دورو برم باشس بعدن پاتریکس سرشو میبره جلو که ببوستش یه دفعه یه تابلو میبینه

که عکس مامانبزرگ و پدر بزرگش روشه اکسیس هم مه مامان بزرگ بابابزرگمن اونم میره جلو و یادش میاد که یه فیلم دیده از باباش و این نقاشی داخلش بوده و مامان بزرگ و بابا بزرگشم هنوز زنده بودن.اکسیس میره جلو و میگه مظفر و گلبهار کورلوداغ.پاتریکس میگه دوسشون داشتی اونم میگه قبل از بدنیا اومدنه من به طور وحشتناکی فوت شدن.بعد میگه بابام که سربازی بوده به خاطر اتیش سوزی مامان بزرگم مرده بابابزرگمم که همه چیشو از دست داده خودکشی کرده بعد پاتریکس یادش میاد که مامانش یه نامه میده به وکیل و میگه پدرشوهرم این نامه رو برای حسن نوشته و خواسته ارثیه شو ببخشه بعدشم از بینمون رفت با خواست خودش.پاتریکس به اکسیس میگه خیلی دیر شده من برم و میره.
اکسیس میره پشت پنجره و پاتریکسو نگاه میکنه اونم سوار تاکسی میشه و میره.
پاتریکس تو تاکسی دوباره یادش میاد وقتی که به مامانش زنگ زدنو خبر فوت باباشو دادن اونم حالش خیلی بده.
کورهان تو میخونه نشسته و مشروب میخوره که تحسین هم میاد اونجا تحسین همه رو میفرسته بیرون که کورهان هی حرف نیزنه اونم میگه خفه فکتو میارم پایین و میشینه پیشش و میگه مشکلتون هر چی باشه بعد از زایمان حلش کنید الان مهم بچست که کورهان میگه نوه میخوای چیکار ها میخوای نسلتو زیاد کنی چون خودت بی کس و کار بودی تحسین هم میگه خفه کورهان میگه تو بچگی ترد شده بودی تو یتیم خونه بزرگ شدی.همه حرفاییم که تاحالا بهمون گفتی همش دروغ بودن تو هیچوقت خانواده نداشتی.تحسین میگه خفه شو اونم میگه همیشه خفه شدم مامانمم میدونست ولی هیچی نگفت بعد میگه تو چرا منو دوست نداری بابا که تحسین هم به صالح میگه بیا کورهان رو ببر خودشم میره تو فکر و از اونجا میره.
اکسیس تو خونه نشسته و هر چی میخواد تو اینترنت درباره فیگن علمداراغلو تحقیق کنه که چیزی پیدا نمیکنه.
بانو میاد خونه میگه پاتریکس نیومده خدمتکار میگه نه نیومده و میره.
پاتریکسو نشون میده که اومده پیش مامانمش بعد دوباره یادش میاد به موقعی باباش مرده بوده و میخواستن از استانبول برن که اونم میگه من بابامو اینجا ول نمیکنم فیگن هم میگه ما همه چیمون اونجاس.پاتریکس میگه من میخوام اینجا بمونم که فیگن میگه اینجا دیگه چزی نداریم ولی باباتو با خودمون تو وجودمون میبریم.پاتریکس هم به مامانش نگاه میکنه و با گریه میگه دیگه کم مونده چیزی نمونده من به قولی که بهت دادم عمل میکنم(😢😢😢😢).
هولیا میرسه بیمارستان.شیرین و کمال بیرون که جاهده زنگ میزنه به شیرین و میگه کی میرسید اونم میگه پنج دقیقه دیگه که جاهده میگه زود بیاید و قطع میکنه.

هولیا میاد پیش جاهده و میگه شوهرت که زنگ زد فهمیدم یه اتفاقی افتاده جاهده میگه کورهان فوضول بعد به هولیا میگه برو پیش دکتر ندیم تا فیلو ضبط کنه فردا نمایش دسته جمعی داریم و اونم میره.
بولنت میاد تو بیمارستانو هولیا رو میبینه و با تعجب همدیگرو نگاه میکنن و بولنت میگه هولیا اونم میگع من هولیا نیستم بولنت میگه اینجا چیکار میکنی هولیا میگه خودت اینجا چیکار میکنی که اونم میگه اومدم ملاقات جاهده هولیا میگه جاهده خانوم رو میشناسی بولنت میگه تو از کجا میشناسیش اونم میگه من عایشه هستم پرستار بچه بولنت میگه چرا دروغ گفتی؟ که هولیا میگه بیخیال خواهش میکنم چیزی بهش نگو وگرنه بیکار میشم و بولنت میگه باشه بعد بهش میگه ماهم همدیگرو نمیشناسیم و میره.
بولنت میاد پیش جاهده میگه تازه فهمیدم.چطوری؟اونم میگه یکم بخوابم بهتر میشم.بولنت نیگه مادرم خیلی سلام رسوند گفت شاید تحسین خان اینجا باشه نیومد بعد میگه اکسیس اینجا نیشت جاهده میگه رفت استانبول گفت فردا میام و خمیازه میکشه بولنت میگه دیگه بیشتر از این خستت نمیکنم وقتی رفتی خونه میام بهت سر میزنم و میره.

 

داستان قسمت 9 سریال پاتریکس

هولیا میره تو اتاق دکتر و بولنت هم میبینتش ولی از اونجا میره شیرین و کمال دارن میان که بولنت رو میبینن  شیرین میگه دادام(😂😂😂)بیا این شد سه بار کمال میگه این دست از سر جاهده خانم بر نمیداره شیرین هم مه ایشالا چیزی که ما فکرشو میکنیم نباشه و میرن داخل.
اکسیس میره سیمیت میخره رفعت هم دنبالشه.
شوهر بانو میاد عمر رو میبره پاتریکس هم میاد به بانو میگه دیگه جلو در ازم استقبال میکنی بانو هم میگه سینان اومد عمر و برد بعد بهش میگه میبینم نتونستی از اکسیس دل بکنی پاتریگس هم میخنده و میگه میرم بالا دوش بگیرم و میره بانو هم زورش گرفته و دنبالش میره. پاتریکس میگه چیشد اومدی بانو میگه امروز کاری ندارم و میخواد به پاتریگس نزدیک بشه که پاتریکس میگه ما رابطمونو خیلی وقت پیش تموم کردیم افکارمو بهم نریز که بانو میگه نکنه اکسیس افکارتو بهم ریخته .به این زودی همه چیزو فراموش کردی؟پاتریگس هم میگه من چیزی رو فراموش نکردم ما به هم نیاز داریم بانو میگه همین که بهم نیاز داشته باشی هم برام خوبه و میره.
اکسیس میاد بیمارستان شیرین میبینتش میگه زود بیا میخوایم صدای قلب بچه رو بشنویم و میرن داخل تحسین میخواد فیلم بگیره که جاهده میگه دکتر یه سی دی شو بهمون میده.دکتر صدای قلب بچه رو میذاره همشون احساساتی میشن.فلش بک میخوره به عقب که دکتر این سونوگرافی رو از هولیا کرده و فیلمشو پر کرده بعد فیلم به حال برمیگرده اکسیس میگه کورهان کجاست تحسین میگه خونست.کورهان میاد اکسیس میبینتش و میگه بیا داخل اونم میاد صدارو میشنوه میگه قشنگترین صدای دنیاست بعد دکتر میگه برای امروز بسه و میره همه میرن کورهان و جاهده میمونن که کورهان از جاهده معذرت خواهی میکنه جاهده هم میگه هیچی نگو من دیگه فراموش کردم.جاهده مرخص میشه و میره هولیا میبینتش و میره بیرون داره میره دکتر میاد اونم میخواد بره بهش میگه شب خیلی سختی بود بالاخره تموم شد به خاطر تو بعد میگه چقد پول میگیری تو؟که هولیا میگه کمتر از چیزی که تو میگیری نیست.اونم میگه من جیزی نمیگیرم اگه تو موقعیت بدی قرار بگیرم واقعیتو میگم و میره سوار ماشینش میشه هولیا بهش میگه میشه منو تا یه جایی برسونی اونم میگه باشه سوار شو اونم سوار میشه.
مهربان و عدالت همو میبینن مهربان محل عدالت نمیذاره و میره عدالت میره دنبالش بهش میگه لطفا به خاطر من با تحسین در نیفتین اونم میگه من با کسی در نمیفتم عدالت میگه به عنوان یه زن درکتون میکنم  تو گذشته ترک شدنتون رو که مهربان میگه صداتو ببر من میدونم تو کی هسی تو کسی هسی که کارای تحسینو ماست مالی میکنی میدونم

تاحالا چن نفرو به کشتن دادی بالاخره دستتونو رو میکنم و میره نجلا میاد عدالت بش میگه برو تو داروخانه منم میرم کلانتری و میام و میره.
مزرعه کورلوداغ
کورهان به جاهده میگه دکتر گفته کم خونی داری بعد یه لیست میخونه و میگه اینا رو باید بخوری که تحسین به ریحان میگه شنیدی اینارو باید بهش بدی اونم میگه باشه و میره اکسیس میخواد براه کارخونش که تحسین میگه دیشب با کی بودی اونم میگه با پاتریگس بودم یه جا روبه رو شدیم بعد دعوتم کرد به شام بعد میگه پیش بانو هم رفتم یه بچه داره که شیرین میگه از پاتریکس؟تحسین نگاش میکنه اونم میگه ببخشید که اکسیس میگه نه از شوهرش جدا شده تحسین میگه اون چرا برنگشت؟اکسیس میگه لابد کار داشته و میره شیرین هم دنبالش میره.
اکسیس به شیرین میگه دیروز چخبر بود که اونم میگه هیچی جاهده داشته سر کورهان غر میزده مثل همیشه بعد بلند شده ایز خورده افتاده.بعد میگه تو بگو دیشب چی شد که اکسیس میگه شام خوردیم بعد منو رسوند خونه شیرین میگه اومد داخل اونم میگه اره شیرین میگه همو بوسیدید که اکسیس صحنه ای که میخواستن همو ببوسن رو یادش میاد میگه نه حرف زدیم بعدش رفت شیرین میخنده و میگه پس فهمیده اگه خودشو بهت بچسبونه از دستت میده اینطوری میخواد بدستت بیاره که اکسیس میگه کور خونده و میره به راننده میگه من پیاده میرم کارگاه بعد تو ماشینو بیار و میره.
اکسیس میاد سر خاک مامانش پاتریکس هم داره نگاش میکنه.اکسیس میره پاتریکس میاد کلید میندازه قفل باز میکنه بعد نشون میده که تموم کلیدارو از تو خونه تحسین با خمیر قالبشونو برداشته و ساخته.
مهربان برای جاهده میوه فرستاده که تحسین سبد میوه رو میندازه تو ماشینو بهش میگه برو خودم بعدا ازش تشکر میکنم.
بولنت اومده پیش مامانش تو مغازه روغن ها کمه که مهربان میگه یعنی باغ به این بزرگی همینقدر روغن زیتون داده؟که  بولنت میگه سفارشارو تحویل دادیم همینقدر مونده بعد میگه به من اعتماد نداری که مهربان میگه به تحسین اعتماد ندارم داره گولمدن میزه بعد پلیسا میان و به مهربان میگن ازت شکایت شده بولنت میگه کی شکایت کرده؟اونام میگه عدالت خانوم به خاطر تجاوز به حریم خصوصیشو مهربان میخنده و میخواد بره که بولنت میگه چی شده مهربان میگه فقط هدیشو بهش پس دادم و میره.
تحسین وصالح دارن میره که تحسین به صالح میگه دیشب کورهان که مست بود چیزی نگفت اونم میگه نه بعد یادش میاد که کورهان گفته مامانم همه چیرو میدونست بس که سکوت کرد دق کردو مرد منم میخوای دق بدی؟.
تحسین میاد کلانتری بولنت میاد بش میگه مامانمو میخوان ببرن دادگاه که تحسین میگه هر چی قاضی بگه همونه و میره.

تاحالا چن نفرو به کشتن دادی بالاخره دستتونو رو میکنم و میره نجلا میاد عدالت بش میگه برو تو داروخانه منم میرم کلانتری و میام و میره.
مزرعه کورلوداغ
کورهان به جاهده میگه دکتر گفته کم خونی داری بعد یه لیست میخونه و میگه اینا رو باید بخوری که تحسین به ریحان میگه شنیدی اینارو باید بهش بدی اونم میگه باشه و میره اکسیس میخواد براه کارخونش که تحسین میگه دیشب با کی بودی اونم میگه با پاتریگس بودم یه جا روبه رو شدیم بعد دعوتم کرد به شام بعد میگه پیش بانو هم رفتم یه بچه داره که شیرین میگه از پاتریکس؟تحسین نگاش میکنه اونم میگه ببخشید که اکسیس میگه نه از شوهرش جدا شده تحسین میگه اون چرا برنگشت؟اکسیس میگه لابد کار داشته و میره شیرین هم دنبالش میره.
اکسیس به شیرین میگه دیروز چخبر بود که اونم میگه هیچی جاهده داشته سر کورهان غر میزده مثل همیشه بعد بلند شده ایز خورده افتاده.بعد میگه تو بگو دیشب چی شد که اکسیس میگه شام خوردیم بعد منو رسوند خونه شیرین میگه اومد داخل اونم میگه اره شیرین میگه همو بوسیدید که اکسیس صحنه ای که میخواستن همو ببوسن رو یادش میاد میگه نه حرف زدیم بعدش رفت شیرین میخنده و میگه پس فهمیده اگه خودشو بهت بچسبونه از دستت میده اینطوری میخواد بدستت بیاره که اکسیس میگه کور خونده و میره به راننده میگه من پیاده میرم کارگاه بعد تو ماشینو بیار و میره.
اکسیس میاد سر خاک مامانش پاتریکس هم داره نگاش میکنه.اکسیس میره پاتریکس میاد کلید میندازه قفل باز میکنه بعد نشون میده که تموم کلیدارو از تو خونه تحسین با خمیر قالبشونو برداشته و ساخته.
مهربان برای جاهده میوه فرستاده که تحسین سبد میوه رو میندازه تو ماشینو بهش میگه برو خودم بعدا ازش تشکر میکنم.
بولنت اومده پیش مامانش تو مغازه روغن ها کمه که مهربان میگه یعنی باغ به این بزرگی همینقدر روغن زیتون داده؟که بولنت میگه سفارشارو تحویل دادیم همینقدر مونده بعد میگه به من اعتماد نداری که مهربان میگه به تحسین اعتماد ندارم داره گولمدن میزه بعد پلیسا میان و به مهربان میگن ازت شکایت شده بولنت میگه کی شکایت کرده؟اونام میگه عدالت خانوم به خاطر تجاوز به حریم خصوصیشو مهربان میخنده و میخواد بره که بولنت میگه چی شده مهربان میگه فقط هدیشو بهش پس دادم و میره.
تحسین وصالح دارن میره که تحسین به صالح میگه دیشب کورهان که مست بود چیزی نگفت اونم میگه نه بعد یادش میاد که کورهان گفته مامانم همه چیرو میدونست بس که سکوت کرد دق کردو مرد منم میخوای دق بدی؟.
تحسین میاد کلانتری بولنت میاد بش میگه مامانمو میخوان ببرن دادگاه که تحسین میگه هر چی قاضی بگه همونه و میره.

توی جنگل مامورا اون سی دی رو توی ماشین دکتر پیدا میکنن.
اکسیس میاد دیدن مهربان که بولنتو میبینه زنگ زدم ولی زهرا گفت مهربان هیچکسو نمیخواد ببینه که بولنت میگه به تو ربطی نداره.اون هیچ کسو نمیخواد ببینه یه مدت مهربان هم میبینتشون اکسیس گل رو میده به بولنت و بهش میگه بده به مهربان خانوم اونم میگه باشه بعد میگه از این به بعد شراکت خیلی سخت میشه که اکسیس میگه با لصبانیت تصمیم نگیر و میره.
مهربان زنگ میزنه به یه نفر به اسم نجاتی و بهش میگه قبلا فهمیده بودیم که برادر عدالت زنداهنه.میخوان برام یه وقت ملاقات بگیری و قطع میکنه.بعدم تو روزنامه خبر مرگ دکترو میخونه و میره تو فکر.
اکسیس میاد تو روستا و ماشین پاتریکیس و میبینه یه طوری پشتش پارک میکنه که نتونه بره بعد پیاده میشه و میره.عدالت هم میبینتش.
پاتریکس اومده پانسمانشو عوض کنه که پرستاره داره درباره دکتر ندیم میگه که خیلی وقت نبود اومده بود اینجا مردم پشت سرش حرف میزدن میگفتن بدهکار بوده که پاتریکس میگه با تحسین کورلوداغ خصومتی نداشت اونم میگه نه همین دیروز خبرای خوبی درمورد عرسشو نوش بهش داد من که میگم کار مافیاست پاتریکس هم میگه موافقم.

 


  • ۹۶/۰۲/۱۶
  • حمید لک

سریال پاتریکس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی